معرفی کتاب دختر خارجی اثر سرگِی داولاتوف

سال انتشار کتاب دختر خارجی:

دختر خارجی (به روسی Иностранка) داستانی از سرگِی داولاتوف، نویسنده روسی است  که در سال 1985 در نیویورک نوشته شده است و اولین بار توسط انتشارات Russica در سال 1986 منتشر شد. این اولین کتاب داستانی نویسنده در مورد زندگی در آمریکا  است.

خلاصه‌ای از داستان دختر خارجی:

داستان در منطقه روسی نیویورک در دهه 1980 می گذرد، جایی که نمایندگان «موج سوم» مهاجران روس در آنجا ساکن شده‌اند. کتاب با توصیف محله راوی و مهاجران روسی که در آنجا زندگی می کنند آغاز می شود. در میان شخصیت های آن می توان به صاحب آتلیه‌ی عکاسی یوسِی روبینچیک اشاره کرد که به مدت 9 سال در حال پرداخت بدهی های شرکت خود است. صاحب فروشگاه  «دنپر»، زیاما پیوُواروف ، که به ساکنان محلی روغن والوگودایی و کنسروماهی ریگا را عرضه می کند. کاراوایف ، که در آمریکا ” حکومت شوروی، مارکسیسم و نهادهای کیفری” را کم دارد یا  دلال املاک آرکاشا لرنر، که “یک موهبت الهی در بدست آوردن پول” دارد.

شخصیت اصلی رمان دختر خارجی:

شخصیت اصلی داستان ماروسیا تاتاروویچ است. او که دختر نازپروده و ثروتمندی است، هیچ دلیل آشکاری برای ترک اتحاد جماهیر شوروی نداشت . با این حال، در مقطعی به نظر زن جوان رسید که “همه چیز را تجربه کرده است” و یک روز او و پسرش در فرودگاه کندی فرود آمدند .

از نظر او مهاجرت چیزی شبیه زندگی پس از مرگ بود و افراد می‌توانند سعی کنند همه چیز را از اول شروع کنند،ولی در واقعیت هیچ چیز آنطور که او فکر می‌کرد پیش نرفت.  او به سرعت در مرکز این جامعه که از بسیاری جهات بازتاب جامعه‌ای است که پشت سر گذاشته است ، قرار میگیرد. تقریباً همه‌ مردهای روسی آن منطقه سعی می‌کنند به او نزدیک شوند ، اما…

داولاتوف در مورد رمان دختر خارجی می‌گوید:

این کتاب به هیچ وجه درباره آمریکا نیست، بلکه مهاجران روسی شخصیت اصلی آن هستند.

آنچه دیگران در مورد رمان دختر خارجی گفته‌اند:

ویکتور کوله، منتقد و مترجم،  اعتقاد داشت طنز داولاتوف در این کتاب ظریف‌تر و کمی احساسی‌تر شده است.

دختر خارجی و تئاتر:

در سال 2013، تئاتر اشدود نمایش “دختر خارجی” (نویسنده‌ی نسخه صحنه‌ای میخائیل تپلیتسکی) را به روی صحنه برد.

ترجمه‌ فارسی از رمان «دختر خارجی»:

با ترجمه مهدیه تاری از نشر چام منتشرشده در بهار 1403

بخش‌هایی از کتاب:

 –  فقرا در هر شرایطی ضرر می کنند. فقرا دائم جریمه می‌شوند؛ حتی برای اینکه سگ‌شان در مکان اشتباهی بهبود یافته‌است. اگر یک فقیر، تصادفی پول خرد از دستش بیفتد، بی‌تردید در دریچۀ فاضلاب می‌افتد.    اما برای پولدارها همه‌چیز برعکس است. آن‌ها در پیژامه‌های قدیمی‌شان پول پیدا می‌کنند. در شرط‌بندی برنده می‌شوند. از خویشاوندان دورشان ویلا به ارث می‌برند. به سگ‌هایشان در نمایشگاه‌ها جایزه‌های نقدی تعلق می‌گیرد.

–  دور و بر ماروسیا از سیزده سالگی پر بود از مردان جوان مترقی، باهوش و تحصیلکرده. ماروسیا طوری به دوستی با آن‌ها عادت کرده بود که کمتر به عشق فکر می‌کرد. هر یک از این مردان جوان دورِ او آماده بودند تا به یک خاطرخواه وفادار تبدیل شوند. هر یک از آن‌ها آمادگی داشتند با دختر زیبا، باریک اندام و شاد تاتاروویچ ازدواج کنند.    اما ماجرا کاملاً به شکل دیگری پیش رفت و ماروسیا عاشق یک یهودی شد…

–  معلوم است که زن‌ها اینطور ساخته شده‌اند، دوست ندارند طرفداران خودشان را از دست بدهند. حتی کسانی مثل تسخنویتسر.

مهاجرت در حرف یک واقعیت به نظر می رسید. اما در عمل بلافاصله مشکلات زیادی به وجود می‌آمد. سرنوشت پدر و مادر چه می‌شود؟ مردم چه فکری خواهند کرد؟ و از همه مهم‌تر، در غرب چه کار خواهد کرد؟…